ماجراهای من و زندگی

ساخت وبلاگ

تلخدلم میخواهد صدایم را ضبط کنم .حرفهایم به اندازه کوه در دلم انباشته شده .حداقل کاش بتوانم صدایم را برای خودم سیو کنم .امروز صبح به محض اعتراض کم با عصبانیت گفت باز شروع کردی و من نفهمیدم چی رو شروع کردم .تو از چی من خبر داری .دلم میخواد بهش بگم چی می گی اصلا .اصلا منو می بینی .اصلا بود و نبود من برات فرقی داره .بودن من برات علی السویه است.فقط یه پوشش هست برای تو .متاهل بودن برات یه امتیازه .من برات یه ابزارم فقط یه ابزار کاش نمی شد اینجور .کاش همه اون عشق باقی می موند .کاش نمی افتاد این اتفاق ها .کاش اینقدر رفیق باز نبودی .کاش اینقدر جدا و تنها نبودی .کاش اینقدر رضایت دیگران برات مهم نبود .کاش منو بیشتر میدیدی .منی که همه میگن پله ترقی تو شدم.حالا دلت میخواد پله رو به ذلت بکشی چون دلت نمی خواد قبول کنی که پات روی دوش من بود.متاسفانه حس انتقام درونم شعله می کشه و داره نابودم می کنه .دلم میخواد جوری ازش انتقام بگیرم که برای سالها مزه اش براش باقی بمونه .میدونم که هیچی هم نمیشه .امروز به خدا التماس کردم التماس کاش ببره منو .کاش این عمر رو بده به آدمی که دوسش داره و اینطور نابودش نکنه  ماجراهای من و زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت ماجراهای من و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bflonf بازدید : 1 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 14:37

حالا حدود یک سال از نوشته قبلی گذشتهالان مرداد ماه 1400 است پر از بالا و پایینپر از شادی و غم از خرداد گذشته تا کنون با همسر زندگی می کنیم . جرات طلاق نداشته ام .فقط حرفش رو زده ام .جربزه اش رو نداشتم.به هر حال بارها و بارها دعوا کرده ایم .قهر کرده ایم .منت کشی کرده ام .عصبانی و منزجر شده ام .ولی هنوز می کشیم خودمان رو.او عصبانی تر از گذشته و من هم .او پرخاشگر تر و من هم .برای من کلی هزینه می کند .قبول دارم .یکی از بهترین رفیق هایم است. از بی انصافی اش از مهر طلبی اش ،از وابستگی اش،از جدا و تنها بودنش مشکل جدید هم که که این برادر احمقش با کارهای احمقانه تربا بلاهتی که از سر انگشتانش می ریزد و همسر فکر می کند که ناجی اوست بارها و بارها وبارها شب ها گفته ام خدایا چی می شه صبح رو نبینم بعد گفته ام خدایا گه خوردم .ناشکری نمی کنم خدایا خدایا خدایا  + نوشته شده در شنبه نهم مرداد ۱۴۰۰ ساعت 15:4 توسط فلون  |  ماجراهای من و زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت ماجراهای من و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bflonf بازدید : 10 تاريخ : سه شنبه 6 ارديبهشت 1401 ساعت: 0:56

باید با کسی باشی که همه تنهایی اش با تو پر شود.باید با کسی باشی که عشقش بی دریغ باشد .باید با کسی باشی که وقتی با توست همه ذهنش با تو باشد .با تو بهش خوش بگذرد .دلت نخواهد کسی دیگر را تا پر شوی.متاس ماجراهای من و زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت ماجراهای من و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bflonf بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 2 دی 1399 ساعت: 10:06

هنوز نفهمیدم که وقتی کسی بهم محل نمی ذاره چطور خودمو مدیریت کنم؟

هر وقت کسی چه با دلیل و چه بی دلیل محلم نمی ذاره همش دلم میخواد برم بگم از دست من ناراحتی ؟

من کاری کردم ؟

وقتی جلو خودمو می گیرم و نمی رم همین جور تو مغزم می مونه و منو می خوره .اگه هم برم که یا با واکنش بد اون آدم مواجه می شم یا خیلی سرد میگه نه .بعد دوباره من ضایع میشم .

خودم نمی دونم باید چه کنم ؟

کاش اینقدر آسیب پذیر نبودم .کاش یکم حرمت نفس داشتم .کاش قوی بودم و دیگران برام اهمیت نداشتن.

ماجراهای من و زندگی...
ما را در سایت ماجراهای من و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bflonf بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 26 اسفند 1398 ساعت: 13:22

سلام می دونم شاید هیچ خواننده ای وجود نداشته باشه.راستش وقتی که هنوز میام اینجا از خودم یه ول نکنی خاصی می بینممن اکنون در آستانه 40 سالگی هستم و در درون من متاسفانه هنوز کودکی 3 ساله زندگی می کند که ماجراهای من و زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت ماجراهای من و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bflonf بازدید : 60 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01

بازم من اومدم که بنویسم .تو شرایطی که دیگه تقریبا هیچ کس از دوستایی که اینجا داشتم و خواننده ثابت همدیگه بودیم اینجا نیستن .اصولا فکر کنم دیگه کسی وبلاگ نمی نویسه .اما از اونجایی که اصولا من به چیزای ماجراهای من و زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت ماجراهای من و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bflonf بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 3:01

این روزها بی حوصله  و غمگینم 

دور سر خودم می چرخم .نمیدونم چمه .فقط یاد بابا که می افتم دیگه یاد همه شوخی هاش نمی افتم .فقط گریه ام میگیره.

ماجراهای من و زندگی...
ما را در سایت ماجراهای من و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bflonf بازدید : 36 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 1:55

راستی

 

یه واقعیت رو اعتراف می کنم 

میگم 

اکثریت مطالب وبلاگ مبتنی بر غم و اندوهه 

راستش رو بخواهید  همیشه که اوضاع اینقدر هم بد نبوده 

پس چرا من همش میام غر میزنم و فاز افسردگی ام 

به نظرم خودم هم خیلی دچار مشکلم 

خودم باید تغییر کنم 

بامردن و .... چیزی درست نمیشه

خودت رو تغییر بده 

ماجراهای من و زندگی...
ما را در سایت ماجراهای من و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bflonf بازدید : 43 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 1:55

فکر میکنم آدم عجیبی هستم .هر چندوقت یک بار هوس نوشتن می کنم .الان دیگه به نظرم خیلی معدود آدمی پی وبلاگ و این حرفا باشه .ولی هر از چند وقت من یهو میام اینجا و شروع می کنم نوشتن . یه زمانی همه وبلاگ داشتن و همه یه عالم وبلاگ می خوندن و کلی واسه خودش برو بیایی داشت . یادمه یه موبا یل سونی   اریکسون دب ماجراهای من و زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت ماجراهای من و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bflonf بازدید : 52 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 9:17

گاهی اوقات از خودم بدم میاید  شاید هم خیلی وقتا .خودم رو سرزنش می کنم و مقصر می دونم . از آدما بدم میاد .خیلی از خیلی ها .از خیلی آدمای نزدیکم .البته نه بدون علت آدمهایی که عادت دارند فقط حرف بزنند .بی وقفه به خودشان اجازه میدهند در مورد همه چیز تو نظر بدهند. احساسات خوبی ندارم .یکم هم حالم خوب نیست ماجراهای من و زندگی...ادامه مطلب
ما را در سایت ماجراهای من و زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bflonf بازدید : 40 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 9:17